BLACK13

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر -- من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

BLACK13

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر -- من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

عاشقانه

کی و قرارت ایرسی من دل بیقرار مو

                                و زلفلت آشفته تر  ~      دفتر روزگار مو

من شیره وعده ی دلم ول وابیه نکار مو

                           هر کی و ره خُش ایزنه ~  بَردی مٍن کُنار مو

دوتا تفنگچی تییلت نشهسه من شکار مو

                                ساچمه ریز نازته   ~    ای دل بیقرار مو

و باغبون گل بگیت. مو ویچو گل نچیدمه

                         صد پاره پاره ی جگرم‌~ که سرخه من کنار مو

سوتی های بچه های خوابگاه

یادش بخیر دوران دانشگاه...یادمه یه خودکار کنار اتاق گذاشته بودیم تا یکی سوتی می داد امونش نمی دادیم و می نوشتیم روی دیوار

تازه تاریخ و سوتی دهنده و...


یادش به خیر...

***********

این سوتی ها بخشی از زندگی دانشجویی دوستانی است که به سوتی گرفتن از هم دیگه معتاد شده بودند و این اواخر برا هم سوتی می ساختند و دیوارای اتاق هاشون پر شده بود از سو تی های جورواجور:

 حامد:چند سال دیگه چه جوری به من بگن حامد تو دیدی اسم یه آدم 40 ساله حامد باشه!!!

حیات:پرتقال خوردنی نیس پوست کندنیه؛نه منظورم نوشیدنی بود!!

فریبرز:امشب شب عاشوراس(21 رمضان)!!!

موریس:این چایی همونه که توش پلاستیک درست کردی!!!

حامد:ساسان یه فال بگیر 4 حرفی به نیت 14 معصوم!!!

موریس:فریبرز ماست و خیار نخور؛تو دلت شیر ماست میبنده؛رو دل بند میشی!!!

مودبیان:زندگی بس ناجوانمردانه سرد است!!!!

موریس در جواب سوتی بالا:درستش سخت است مگه نه!!!!

صمد زارع:بابا این کتابه رو با ماشین حساب تایپ کردند!!!

حامد در سلف دانشگاه:آقا تو رو خدا رون نذار؛سینه بذار(غذا ماهی بود)!!

موریس:دختری که 160 سانتی متره آنقدر بلنده که انگار یه متره!!!!

صمد زارع: استخاره کن تا برات فال بزنم!!!!

امین:سگ مرد؛خورد!!!!

در کلاس آزمایشگاه بیماری؛ استاد: شکل میکروب را روی ساعت 12 میکروسکوپ ببینید. موریس: استاد بخدا ما ساعت 12 تربیت بدنی داریم!!!!!

موریس:ستار از بچگی ریش داشت؛نه منظورم کودکیش بود!!!!!

دایی حامد:نکن صورتتو تمیز با این عرقتو!!!

ابودودر:جزوه سوالات ژنتیک بیوشیمی را داری!!!

فریبرز:به طرف شماره دادیم گرفت؛بعد هم براش زنگ نزدیم!!!

موریس:من خوراک همبرگر بخورم سحر را است!!!

حامد:نوار را ضبط کردیم رو کامپیوتر!!

موریس:اسهال باعث میشه DNA های ضروری بدنت دفع شه!!!!!

حیات:چیه همه زانوی غم به دل گرفتید!!!

موریس:حامد تو مثل کسی هستی که تو سر بالایی ترمز بریدی!!!

قسمتی از دست نوشته‌های مهاتما گاندی

 

 

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌صفت باشم

 

من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،

 

من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،

 

چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است

 

و تو هم به یاد داشته باش :

 

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،

 

تو را دیگرى باید برایت بسازد و

 

تو هم به یاد داشته باش

 

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است ،

 

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

 

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

 

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

 

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

 

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى .

 

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

 

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،

 

چرا که ما هر دو انسانیم.

 

این جهان مملو از انسان‌هاست ،

 

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

 

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،

 

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

 

دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،

 

حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،

 

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،

 

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

 

نه حسودى و نه دشمنى و نه حتا رقیبى،

 

من قابل ستایشم، و تو هم.

 

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

 

به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى

 

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،

 

اما همگى جایزالخطا.

 

نامت را انسانى باهوش بگذار،اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،

  و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است...

دکتر شریعتی میگه: 

ترجیح میدم با کفش هایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم....

سلام بر همگی.... 

راستش من تو این سایت هیچ دوست و آشنایی ندارم به جز مهندس غدیر خادم الحسینی مدیر محترم شعب بانک همیشه سبزمون یعنی بانک کشاورزی.اما امیدوارم بتونم اینجا دوستای خوب پیدا کنم و باهاشون تو زمینه های مختلف بحث و تبادل نظر کنم.خوشحال میشم اگه سری بزنید و پیام بذارید. منتظرتونم

(توجه:: اولین بیننده وبلاگ یه هدیه گیرش میاد!!!!!!)(آخه شما بگین،اینم شد تبلیغات؟!!!!)