سردمه...

دلم گرفته...

به قول مرحوم حسین پناهی : سردمه...

سردمه...

مث موری که زیر بارون خیس...

رد بوی خط راه لونه شو گم کرده...

سردمه...

مث یک چوب بلال...

که تو قبرستون افتاده باشه...

سردمه...

مث یک بابونه...

که مدام باد توی گوشش میخونه :

خوشگله!

سرنوشتت اینه...

سرنوشتت اینه...

(با عذرخواهی از روح بزرگ حسین و با اندکی! دستکاری چون اصل شعر خیلی طولانیه و فراموشش کردم و این چند بیت ترجیع بند اون شعر بلنده...)