BLACK13

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر -- من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

BLACK13

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر -- من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

شعری از مولانا

مائیم مست و سرگران،فارغ ز کار دیگران
عالم اگر بر هم رود،عشق تو را بادا بقا
عشق تو کف بر هم زند صد عالم دیگر کند
صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا
امروز ما مهمان تو، مست رخ خندان تو
چون نام رویت می برم،دل می رود والله ز جا
کو بام غیر بام تو،کو نام غیر نام تو
کو جام غیر جام تو، ای ساقی شیرین ادا
جانها چو سیلابی روان،تا ساحل دریای جان
از آشنایان منقطع،با بحر گشته آشنا
سیلی روان اندر وله سیلی دگر گم کرده ره
الحمدلله گوید آن وین آه و لاحول و لا
مقبل ترین و نیک پی در برج زهره کیست؟ نی
زیرا نهد لب بر لبت، تا از تو آموزد نوا.......
(دیوان شمس،مولانا)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد